.
صفحه اصلي آرشيو جستجو پيوند ها تماس با ما
 
آخرین عناوین
ضرورت پايبندی به موازین اصولگرايي
دكتر غلامعلي رنجبر
ضرورت پايبندی به موازین اصولگرايي

 شنيده ايد كه فرزانگان هيچ وجه مفارقتي بين اصولگرايي و اصلاح طلبي قائل نيستند و تفكيك اين دو از همديگر عملاً امكان پذير نيست و دسته بندي هاي سياسي انجام شده مسائل ديگري را با خود داشته كه به اصل اين دو موضوع ارتباطي ندارد.
يعني از ابتدا يك گروه سياسي با تعدادي از خواسته هاي و خط مشي هاي مشخص سياسي تحت يك عنوان تشكيل و رقباي سياسي هم كه اين شيوه ها را نمي پسنديدند و راههاي ديگري را مورد توجه قرار مي دادند به نام ديگر گروه سياسي ديگر را سازماندهي نمودند.
بنابراين نه اصولگرايي سياسي كشته و مرده دين و امام و ولايت مطلقه فقيه است و نه اصلاح طلب سياسي پيرو خالص و ناب امام راحل (ره) و يا وابسته به اجانب و ضد دين و امام زمان و رهبري و ... است. هر دو مي خواهند براي حل مشكلات كشور از ديدگاه سياسي خودشان نسخه بنويسند و در برابر امواج فتنه هاي جهاني راههاي برون رفت از بحران ها را جستجو نمايند.
دستجات سياسي با افراد بسيار متفاوت هستند و گاه اتفاق مي افتد كه فردي بنا به اقتضائاتي در يك دسته سياسي در رده هاي مديريتي پائين دستي صاحب پستي يا مقامي است ولي هيچ وابستگي فكري و ذهني و عملياتي به حزب يا دسته سياسي مذكور ندارد و گاهي هم اصلاً 180 درجه در مقابل آن فكر مي كند.
در ادبيات احزاب در هيچ جاي دنيا زير مجموعه هاي اداري را مشمول صاحبان نگرش حزبي نمي پندارند و براي آنان تشويش خاطر براي كنار نهادن و تسويه حساب و جايگزيني تبار سالارانه را ايجاد نمي نمايند.
حساب بدنه كاركردي سيستمهاي مديريتي از حساب فعالان در صحنه سياسي كاملاً جدا است. آنچه وجه سياسي اصولگرا اعلام كرده است تقيد به برخي از موارد مهم سياسي در جمهوري اسلامي است كه رعايت واقعي آنها مي تواند اصولگرايي را معني كند.
از جمله: 1- رعايت و اعتقاد به مردم سالاري ديني و نقش موثر مردم در اداره جامعه سوال اين است كه آيا آنچه در صحنه عمل اتفاق مي افتد منبعث از اين اعتقاد است يا خير؟ مثلاً در سطوح وزارتي ايا وزيران با اين معيار انتخاب شده اند يا اينكه تظاهر به اين امر كفايت مي كند؟ كدام گروه و دسته اي از حكومت گران آمدند و گفتند كه به غير از اين اعتقاد داريم؟ كدام دوره رياست جمهوري داريم كه در انتخابات آن گروهي گفته باشد ما به مردمسالاري ديني اعتقاد نداريم و به نقش موثر مردم در اداره جامعه بهايي قائل نيستيم؟ تنها چالشي كه در زماني بوجود آمده بود اين است كه آيا ما از نظر اسلام جمهوري اسلامي مي توانيم داشته باشيم يا حكومت اسلامي؟ بحث بر سر اين بود كه مردم در تعيين مسائل اساسي نظام صاحب اعتبار نيستند و راي مردم نمي تواند موجب ايجاد تغيير در اصول و مباني نظام بشود.
يعني با راي گيري نمي توان امر حرامي را به حلال يا امر حلالي را به حرام تبديل نمود. برخي اين را در برابر نظرات حضرت امام دانستند كه فرمودند اختيارات ولي فقيه منتخب نمايندگان مردم آنقدر زياد است كه حتي مي تواند برخي از واجبات را در زمان لزوم تعطيل نمايد و بي كم و كاست شامل تمام اختياراتي كه نبي گرامي اسلام (ص) براي امر حكومت داشتند مي شود. تطبيق جمهوري اسلامي با نظام مورد نظر شرعي از ديدگاه امام و رهبري مسئله مورد اختلاف با نظراتي بود كه بخشي از اصولگرايان معروف ابراز مي نمودند و اين دو بزرگوار قالب امروزين حكومت اسلامي را بدون حتي ذره اي اشكال شرعي همان جمهوري اسلامي قلمداد نمودند.
اصل ابراز اين نظرات توسط برخي از اصولگرايان به نوعي پيشي گرفتن از رهبري و عدم قبولداشت برخي از نظرات شرعي امام و رهبري تعبير شد ولي با زيركي هايي كه وجود داشت با مهر سكوت زدن از كنار مسئله گذشتند.
آيا آنها اين شجاعت را دارند كه همانند رهبري كه با حضرت امام در مورد حدود اختيارات ولي فقيه اختلاف نظر داشتند در نهايت خاضعانه مواضع امام را بپذيرند يا اين كه با حفظ مواضع خود فقط سكوت كرده اند و در خلوت و محافل خصوصي تر باز هم بر اين نظر اصرار مي ورزند. احتمال حالت دوم بسيار قوي تر به نظر مي رسد.
آنقدر در اين نظر افراط شده بود كه بعضي قائل به اين بودند كه وجود جمهوري اسلامي مانع از ظهور آقا امام زمان (عج) مي شود و بايد آن را به حكومت اسلامي تبديل نمود. چرا اين نگاه ابراز مي شد؟ منظر و نگاهي كه اين دو مسئله را در برابر هم مي پنداشت به دنبال چه مقصودي مي گشت؟ آيا بحث مردمسالاري وجه و وجهه اي در اسلام دارد؟ آيا اساساً مردمسالاري ديني مي تواند وجود خارجي داشته باشد؟ آيا مردمسالاري ديني يك نوع استفاده از الگوهاي غربي به جاي استفاده از الگوهاي اسلامي نيست؟ آيا مردمسالاري ديني در برابر خداسالاري ديني ابراز نشده است؟ آيا در اسلام بحث مردمسالاري و دموكراسي در برابر خداسالاري در نظر گرفته مي شود؟ نظر و نگاه امام (ره )و رهبر معظم در اين موضوع چيست؟ اگر نگاه رهبر آگاه و امام بزرگوار به سمت مردمسالاري ديني است و قانون اساسي هم بر آن تاكيد دارد پس سخن آقايان چيست؟ اعتقاد راسخ به مردمسالاري ديني و قائل بودن به حق مردم براي دخالت در امور مديريت جامعه نمي تواند در برابر خدا سالاري قرار داشته باشد. كجاي قرآن كه سخن خدا با انسان است، انسان سالار در نظر گرفته نشده است و كجا سالار در نظر گرفته شدن انسان با خداسالاري منافات داشته است؟ آيا قرآن بني آدم را كرامت نداده است؟ آيا خدا مسئوليت تحول و تغيير در امور بشر را بر عهدة بشر قرار نداده است؟ آيا خداوند فرمود كه چون من سالار جهان خلقت هستم پس بني آدم كه در بينشان صالحان بمراتب كمتر از فاسدان و فاسقان هستند، حق سالاري بر دنياي خويش را ندارد؟ حق ندارد سرنوشت خودش را خودش رقم بزند؟ حق ندارد در سرنوشت جمعي خودش دخالت نمايد؟ حق ندارد قوانين الهي را براي زندگي خود به كار بگيرد؟ حق ندارد نداهاي رحماني را براي راحتي و آسايش دنيايي خود بكار بندد و بحرانهاي زيستي را حل و فصل نمايد؟ آيا اگر با تسلط بر طبيعت و تسخير آنچه در دنياي پيرامون او مي گذرد بتواند قدرت ابزار سازي خود را در ساخت ابزار مدرن نشان دهد و دنياي راحت تري را درست كند در جهت خدا سالاري نيست؟ يكي از مباحثي كه در غرب پس از رنسانس اتفاق افتاد بحث اومانيسم يا اصلت انسان است.
آيا اومانيسم كه محصول امروزين آن ليبراليسم، انديويدوآليسم، اگزيستانسياليسم، كمونيسم، سوسياليسم، امپرياليسم، ريسيسم، راديكاليسم، و ... است مي تواند انسان سالاري و خدا سالاري را در طول همديگر ببيند؟ چرا نگاه غرب در ارتباط با موقعيت انسان و خدا در عرض هم ديدن اين دو عزيز عالم هستي بوده است؟ آيا سخن نيوتن در ارتباط با اينكه نقش خدا مانند ساعت ساز و نقش طبيعت مانند ساعت است سخت صحيحي است؟ آيا خدا تا كوك كردن ساعت طبيعت وظيفه دارد و بعد از طبيعت خود راه خودش را مي رود و دخالت خدا موردي ندارد؟ اصولگرايي به نقش موثر مردم در امور جامعه توجه دارد. اين نقش تاثير گذار مردم در كجا نمود عملي پيدا مي كند؟ در مسائل اجتماعي و سياسي يا در مسائل فردي و غير سياسي؟ آيا انتخاب يك نقش تعيين كننده نيست؟ آيا يكي از مباني اختياري كه خداوند به انسان داده همين انتخاب نيست؟ امور جامعه شامل چه مسائلي است؟ آيا اين تفسير كريمه لا يغيروا بقوم حتي يغيروا بانفسهم نيست؟ آيا بانفسهم به معني اختيار انتخاب نيست؟ آيا خداوند مسئولت انتخاب، تعيين مسير زندگي، ساخت طبيعت و محيط زيست، ساخت ساختار اجتماعي و تعيين حاكمان عادل و صالح براي اداره امور جامعه را بر عهدة انسان واگذار نفرموده است؟ آيا اين بيان اصولگرايان با اعتقاد منبعث از قرآن منافات دارد؟ در شماره بعد در رابطه منشور اصولگرايي توضيحات بيشتري ارائه خواهد شد. 


استفاده از اين خبر فقط با ذكر نام شمال نيوز مجاز مي باشد .
ایمیل مستقیم :‌ info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
 
working();
نظرات خوانندگان :

نا شناس 26 مهر 1385
خواهشمند است قدري راجع به مشي اعتدال توضيح دهيد.

ارسال نظر :
پاسخ به :





نام : پست الکترونیک :
حاصل عبارت روبرو را وارد نمایید :
 
working();

« صفحه اصلي | درباره ما | آرشيو | جستجو | پيوند ها | تماس با ما »
هرگونه نقل و نشر مطالب با ذكر نام شمال نيوز آزاد مي باشد

سامانه آموزش آنلاین ویندی
Page created in 0.097 seconds.